سیاه پوست، رنگی، رنگین، ملون، نژادهای غیر سفید پوست سایر معانی: رنگدار، رنگارنگ، دارای رنگ بخصوص، دگرگون شده (از راه غلو کردن یا دستکاری یا تلقین و غیره)، (افریقای جنوبی - معمولا c بزرگ) دور ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشروط، شرطی، مشروطه، نا معلوم سایر معانی: مشروط (در مقابل بی قید و شرط: absolute یا unconditional)، مقید، دارای قید و شرط، (منطق) پیش گزاره ای (وابسته به قضیه ای که منوط به قضیه ی دیگر باشد) ...
سپاه، لشکر، گروه، دسته، هیئت سایر معانی: (ارتش) فوج، رسته، (گروهی که به کار ویژه ای گمارده شده است) سپاه، (امریکا - بخشی از نیروی زمینی که معمولا از دو لشگر و گروه های کمکی و لجستیکی تشکیل م ...
بحران، موقع بحرانی سایر معانی: شور، بزنگاه، سرگشتگی، شوریدگی، نقطه ی عطف، سختی، پریشان حالی، شور بیماری، اوج بیماری، بحبوحه ی مرض، نقطه ی عطف مرض، کریز، بحرانی، شوریده، شورین [ریاضیات] بحران ...
فرقه، انجمن، دسته بندی، نفاق، حزب سایر معانی: (در پارلمان یا حزب و غیره) دسته، دار و دسته، فراکسیون، جناح، باند، (امریکا) داستان استوار بر واقعیات (در برابر : داستان استوار بر تخیلات : ficti ...
سرنوشت، قضا، روی دادن، اتفاق افتادن سایر معانی: بخت، قسمت، (قدیمی) رویداد (به ویژه ناگوار)، واقعه، (اتفاقا) روی دادن، رخ دادن، (انگلیس - محلی)، پوشاندن (با لحاف و غیره)، پوشش، بالا پوش ...
نما، صورت، هیئت، فریاد، رنگ، چرده، شکل، تصویر سایر معانی: (در اصل) ظاهر، قیافه، برو رو، رنگ (به ویژه خواص مشخصی مانند طول موج و غیره که اجازه می دهد جای آن در طیف تعیین شود)، فام، دیز، گون، ...
لیسه، لیس، لیسیدن، زبان زدن، مغلوب کردن، زبانه کشیدن، تازیانه زدن سایر معانی: لیس زدن، لشتن، (مانند زبان در حال لیسیدن) به نرمی از روی چیزی رد شدن یا تماس حاصل کردن، (عامیانه) شلاق زدن، چوب ...
نکات دقیق وظریف، اختلاف مختصر، فرق جزئی سایر معانی: فحوا، تفاوت ظریف، سایه ی کم رنگ، سایه رنگ، سایه چم، معنی یا آهنگ فرعی و ظریف، سایه روشنک، ریزه کاری [نساجی] اختلاف جزئی - رنگی که از محل ت ...
فرد، ادم عجیب، فرد، غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک سایر معانی: تا، تاق، لنگه، ناقص (به ویژه یک سری کتاب یا مجله که چند جلد آن کم است)، نا جور، فرد (در برابر: زوج)، تاق (در برابر: ...
متناسب، در خور، فرا خور، متناسب کردن سایر معانی: همگر، سازوار، برپار [ریاضیات] متناسب کردن، متناسب، درخور
قابل بحی، مشکوک سایر معانی: سوظن آفرین، نامعین، نامعلوم، (از نظر اخلاقی) مورد سوظن، غیرقابل اعتماد