معنی

سرنوشت، قضا، روی دادن، اتفاق افتادن
سایر معانی: بخت، قسمت، (قدیمی) رویداد (به ویژه ناگوار)، واقعه، (اتفاقا) روی دادن، رخ دادن، (انگلیس - محلی)، پوشاندن (با لحاف و غیره)، پوشش، بالا پوش

دیکشنری

باشه
اسم
hap, mishapقضا
fate, destiny, doom, karma, lot, hapسرنوشت
فعل
happen, fall out, occur, betide, hap, come to passاتفاق افتادن
happen, bechance, befall, betide, go, hapروی دادن

ترجمه آنلاین

هپ

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.