conditional
/kənˈdɪʃn̩əl/

معنی

مشروط، شرطی، مشروطه، نا معلوم
سایر معانی: مشروط (در مقابل بی قید و شرط: absolute یا unconditional)، مقید، دارای قید و شرط، (منطق) پیش گزاره ای (وابسته به قضیه ای که منوط به قضیه ی دیگر باشد)، وابسته به دو گزاره ی وابسته، (دستور زبان) شرطی، جمله یا عبارت شرطی
[حسابداری] مشروط
[کامپیوتر] شرطی
[برق و الکترونیک] شرطی
[حقوق] مشروط، مقید، شرطی
[ریاضیات] شرطی، مشروط، ترکیب شرطی، گزاره ی شرطی

دیکشنری

مشروط
صفت
conditional, contingent, conditioned, qualified, provisional, constitutionalمشروط
conditional, eventual, provisional, provisoryشرطی
constitutional, conditionalمشروطه
unknown, uncharted, uncertain, unclear, incalculable, conditionalنا معلوم

ترجمه آنلاین

مشروط

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.