نفاق، فرقه بازی سایر معانی: وابستگی به دسته ی خاص (در حزب یا پارلمان و غیره)، دسته گرایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به گروه (های مخالف هم) تقسیم کردن، باند بازی کردن، چند دستگی ایجاد کردن
طرفدار یک فرقه، نگهبان علوم نظامى : قراول
[حقوق] تراضی و ایفای تعهد
[صنعت] شاخص رضایت مشتری آمریکایی
[صنعت] شاخص رضایت مشتری
نارضایتی، ناخشنودی، ناخرسندی، عدمرضایت سایر معانی: نارضایی، ناخوش دلی، مایه ی نارضایی
(میزان) خشنودی از شغل خود، رضایت شغلی [ریاضیات] رضایت شغلی
تبدیل به مایع، گدازش، عامل موجب ترشح، ابگونه سازی سایر معانی: آبگونه سازی، آبگونه گری، تبدیل شدن به مایع، آبگونش [شیمی] میعان، مایع شدن [عمران و معماری] روانگرایی - روانگری - مایع شدن - روان ...
[نساجی] فاز سیالیت- مرحله سیالیت
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.