تعلیق، فاصله، انقطاع سایر معانی: وقفه، بازایستی، فترت، قطع، گسیختگی، گسستگی، وابریدگی، وابرش (سخن دیگری)، دویدن توی حرف، تک مضراب، قطع کننده، وابرشگر، گسیختگر [عمران و معماری] گسیختگی [کامپی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] انقطاع مرور زمان
دیوانگی، گیجی، حواس پرتی سایر معانی: موجب حواس پرتی، پرت اندیش ساز، سرگرمی، تفریح (آنچه که حواس را به چیز دیگری معطوف می کند)، ماژ، پرت اندیشی، پرشیدگی، شوریدگی، پریشانی، سردرگمی، درماندگی ...
وقفه، شق، دهنه، رخنه، شکاف، درز، جای باز، اختلاف زیاد، شکافدار کردن سایر معانی: (از نظر زمان یا بعد) وقفه، انقطاع، جای خالی، از قلم افتادگی، فاصله، فرق فاحش، تفاوت، کمیابی، (در نرده یا دیوار ...
فاصله، بادخور، فاصله میان دو پرده، ایست میان دو پرده سایر معانی: (هر چیزی که در فاصله ی زمانی میان دو رویداد و غیره اجرا شود یا اتفاق بیفتد) انتراکت، میان دوره، (در اصل) نمایش کوتاه و شوخ که ...
وقفه، ایست، فاصله، فرجه، مدت، فترت، خلال سایر معانی: (فضا یا فاصله ی میان دو چیز) فاصله، میان جا، دورنای، (فاصله ی زمانی میان دو چیز به ویژه دو چیز همانند) وقفه، میانگاه، میان زمان، مکث، (فا ...
شفاعت، مداخله سایر معانی: دخالت، میانروی، پا در میانی [حقوق] ورود ثالث، مداخله، ممانعت
ضمنا، در ضمن، ضمائم، در این ضمن، در اثناء، در خلال سایر معانی: در این مدت، در این فاصله، در این اثنا (meanwhile هم می گویند)
سقط جنین، حادثه ناگوار، سقط جنین غیر عمدی، بینتیجگی سایر معانی: بچه انداختن (خود به خود یا به طور طبیعی - با عمدا بچه انداختن یا abortion فرق دارد)، افکانه شدگی، افکانگی، ناکامی، بدرسانی، (م ...
قطع، سوراخ، راه خروج، مدت، قطع برق، زمان قطع برق سایر معانی: (برق) قطع، خاموشی، (کار و غیره) وقفه، تعطیل، سورا [برق و الکترونیک] قطع برق بروز اشکال در سیستم برق . از آنجا که قطع برق حتی برای ...
وقفه، مکی، سکوت، توقف، درنگ، مکی کردن سایر معانی: مکث، مولش، درنگ کردن، تردید کردن، مکث کردن، بازایستادن، مولیدن، (با: on یا upon) توقف کردن، (در جایی) باقی ماندن، (موسیقی) طولانی کردن نت یا ...
خراش، دریدگی، چاک، بریدگی، برش دادن، چاک دادن، شکافتن، بریدن سایر معانی: شکاف، ترک، (در روابط دوستانه) اختلاف، جدایی، دو دستگی، نفاق، تفرقه، (زمین شناسی) گسل، (محل کم عمق و سنگلاخ و پر شیب ر ...