distraction
/ˌdɪˈstrækʃn̩/

معنی

دیوانگی، گیجی، حواس پرتی
سایر معانی: موجب حواس پرتی، پرت اندیش ساز، سرگرمی، تفریح (آنچه که حواس را به چیز دیگری معطوف می کند)، ماژ، پرت اندیشی، پرشیدگی، شوریدگی، پریشانی، سردرگمی، درماندگی

دیکشنری

حواس پرتی
اسم
distraction, wackinessحواس پرتی
confusion, bewilderment, stupor, distraction, stun, stupefactionگیجی
madness, insanity, frenzy, dementia, craziness, distractionدیوانگی

ترجمه آنلاین

حواس پرتی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.