معنی

وقفه، ایست، فاصله، فرجه، مدت، فترت، خلال
سایر معانی: (فضا یا فاصله ی میان دو چیز) فاصله، میان جا، دورنای، (فاصله ی زمانی میان دو چیز به ویژه دو چیز همانند) وقفه، میانگاه، میان زمان، مکث، (فاصله میان دو نوع یا مرغوبیت یا وضع) فرق، تفاوت، ناهمسانی، ناهمجوری، ناسانی، (ریاضی) بازه، بازه ای، اندروار، دودیواری، فاصله ی بسته، (انگلیس) رجوع شود به: intermission، رجوع شود به: intervale، (موسیقی) فاصله، دانگ
[عمران و معماری] بازه - مدت زمانی - فاصله - فاصله زمانی
[برق و الکترونیک] فاصله ( زمانی ) - فاصله فاصله ی بین ارتفاع با بسامددو صدا فاصله ی بسامدی برابر با نسبت بسامدهایا لگاریتم این نسبت است .
[فوتبال] فاصله-وقفه
[ریاضیات] بازه
[آمار] فاصله

دیکشنری

فاصله
اسم
distance, interval, spacing, space, timeout, blankفاصله
break, pause, interval, hiatus, standstill, gapوقفه
term, time, period, duration, length, intervalمدت
respite, break, interval, period, hole, interspaceفرجه
slice, interval, pickخلال
interregnum, recess, interval, weaknessفترت
stand, timeout, stop, halt, standstill, intervalایست

ترجمه آنلاین

فاصله

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.