intervention
معنی
شفاعت، مداخله
سایر معانی: دخالت، میانروی، پا در میانی
[حقوق] ورود ثالث، مداخله، ممانعت
سایر معانی: دخالت، میانروی، پا در میانی
[حقوق] ورود ثالث، مداخله، ممانعت
دیکشنری
مداخله
اسم
intervention, interposition, intermediation, intermediacyمداخله
intercession, intervention, pleading, intermediacyشفاعت
ترجمه آنلاین
مداخله