intervention
/ˌɪntərˈvent͡ʃn̩/

معنی

شفاعت، مداخله
سایر معانی: دخالت، میانروی، پا در میانی
[حقوق] ورود ثالث، مداخله، ممانعت

دیکشنری

مداخله
اسم
intervention, interposition, intermediation, intermediacyمداخله
intercession, intervention, pleading, intermediacyشفاعت

ترجمه آنلاین

مداخله

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.