بخشیدن، عطاء کردن سایر معانی: (معمولا با on یا upon) هدیه دادن، ارزانی داشتن، وقف کردن، (قدیمی) قرار دادن (در انبار و غیره)، گذاشتن، (قدیمی) جای دادن، منزل دادن، ارزانی داشتن باon یاupon ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بخشش، اعطاء سایر معانی: بخشش، اعطاء
جایزه، رای، اجر، مژدگانی، انعام، اعطا کردن، سپردن، امانت گذاردن سایر معانی: (در مورد کمک هزینه ی تحصیلی یا پاداش یا جوایز استحقاقی) اعطا، بخشش، اعطائیه، (معمولا در اثر امتحان یا کنکور یا مسا ...
وقف کردن، تخصیص دادن به، بکسی واگذار کردن سایر معانی: به ارث گذاشتن، (از طریق وصیت نامه) به کسی دادن، (مجازی - دانش و غیره) ارزانی داشتن، باقی گذاشتن، از راه وصیت نامه بکسی واگذار کردن [حقوق ...
ترکه، میرای، ارثی که بنا بوصیت رسیده سایر معانی: ارث گذاری، میراث دادن، ارثیه، میراک [حقوق] ارث، میراث، ماترک، ترکه
اعطاء، تفویض سایر معانی: اعطا، اهدا، دادن (چیزهای افتخاری) (conferral هم می گویند)، تفوی
اعانه دادن، شرکت کردن در، همکاری و کمک کردن، هم بخشی کردن سایر معانی: (به اتفاق دیگران) اهدا کردن، دادن، ارزانی داشتن، اعطا کردن، بخشیدن، معاضدت کردن، کمک کردن، موجب شدن، تاثیر داشتن بر، دخی ...
سهم، اعانه، همکاری و کمک، هم بخشی سایر معانی: اهدا، دادن، اعطا، بخشش، معاضدت، کمک، پیشیاره، هر چیز اهدا شده (مثل پول برای خیرات یا مقاله برای مجله و غیره)، مالیات (یا عوارض) ویژه [ریاضیات] ه ...
اختصاص دادن، وقف کردن، فدا کردن سایر معانی: کنار گذاشتن، وقف (چیزی) کردن، ویژه کردن، صرف کردن [ریاضیات] وقف کردن، تخصیص دادن
1- (از شر چیزی) خلاص شدن، کلک (چیزی را) کندن، از سر خود باز کردن، دور انداختن، 2- رسیدگی کردن به، جوابگو شدن، 3- کشتن، خلاص کردن، 4- (عامیانه) داشتن، دارا بودن [حقوق] فیصله دادن، تکلیف موضوع ...
موهبت، اعطا، دارا سایر معانی: وقف، موقوفه، بخشش، دهش، عطیه، پیشیارش، شاد داد، اهداییه، (استعداد طبیعی و غیره) ودیعه، نعمت، داده، بهره مند سازی، دادن، ودیعه سپاری (استعداد و غیره)، پیوانش [حق ...
عطا، عطیه، ژنی، هدیه، کادو، پیشکش، ره اورد، استعداد، بخشش، نعمت، موهبت، هدیه دادن، بخشیدن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن سایر معانی: سوغات، ارمغان چشم روشنی، ره آورد، چشم روشنی، رونما، گلون ...