dispose of
معنی
1- (از شر چیزی) خلاص شدن، کلک (چیزی را) کندن، از سر خود باز کردن، دور انداختن، 2- رسیدگی کردن به، جوابگو شدن، 3- کشتن، خلاص کردن، 4- (عامیانه) داشتن، دارا بودن
[حقوق] فیصله دادن، تکلیف موضوعی را روشن کردن
[حقوق] فیصله دادن، تکلیف موضوعی را روشن کردن
دیکشنری
از بین بردن
ترجمه آنلاین
دور انداختن
مترادف
adios ، bestow ، chuck ، deep six ، destroy ، discard ، dump ، eighty six ، eliminate ، file in circular file ، get rid of ، give ، jettison ، junk ، kiss off ، kiss ، make over ، part with ، relinquish ، scrap ، sell ، transfer ، unload