توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهد نامه سایر معانی: قبولی، همداستانی، سازگاری، سازواری، همدلی، موافقتنامه، تفاهم نامه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنظیم، هم ترازی، صف بندی سایر معانی: میزان، توازن، هم صف بودن، هم راستایی، هم محوری، همکاری، پیوند، اتحاد، خط محور، ردیف، مسیر، خطکشی، خرند [سینما] خط بندی [عمران و معماری] صحیح جاگذاری قطعه ...
صف، نظم، ارایش، رژه، ارایه، اراستن، در صف اوردن سایر معانی: به صف آراستن، آراستن، ردیف بندی کردن، آرایه کردن، جامه ی خوب و پر نمایش پوشاندن، زینت دادن، صف آراسته (سربازان)، آرایش نظامی، نمای ...
معامله، داد و ستد، خرید ارزان، قرارداد معامله، سودا، قرارداد معامله بستن، چانه زدن، خریدن، خریداری کردن سایر معانی: موافقت، قرارداد، با تخفیف، قیمت خوب، بز، طی کردن (قیمت را)، مذاکره کردن، ب ...
طبقه بندی، رده بندی، عمل دسته بندی سایر معانی: درجه بندی، دسته سازی، روش تنظیم و دسته دسته سازی [حسابداری] طبقه بندی [عمران و معماری] طبقه بندی - رده بندی [فوتبال] طبقه بندی-دسته بندی [مهندس ...
تطبیق، توافق، ترکیب، برابری، سازمان سایر معانی: ساخت، ساختار، توازن و تناسب اجزا، برون نما(شکل خارجی یا ظاهری مثلا شکل حیوان)، قواره، (نادر) سازگاری، تطابق، انطباق، سازش [علوم دامی] فرم بدن، ...
پیمان، موافقت، عهد، عهد نامه، میثاق بستن، پیمان بستن سایر معانی: (معمولا به صورت کتبی و به همراه مراسم و تعهدات اخلاقی یا مذهبی) عهد، میثاق، شرط، بیعت، تعهد اعضای کلیسا مبنی بر پیروی و دفاع ...
قرار، تصویب نامه، داوری، تصمیم، عزم، حکم دادگاه سایر معانی: قصد، آهنگ، گزیر، رای، تعیین تکلیف، حکم، قاطعیت، اراده، عزم راسخ، (مشت بازی) بردن با امتیاز (در مقابل بردن با ضربه ی فنی) [کامپیوتر ...
قصد، خیال، زمینه، طرح، نقشه، تدبیر، طراح ریزی، تدبیر کردن، طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن سایر معانی: نقشه ی چیزی را طرح کردن، انگاره کشی کردن، نقشه کشیدن، طرح و اجرا کردن (به ویژه امور هنری ...
اندیشه، دستگاه، اسباب، اختراع، شعار، شیوه سایر معانی: (هرچیز که تمهید و تدبیر و طرح شده باشد) نقشه، تدبیر، طرح، حقه، ترفند، شگرد، ابزار، (هنر و ادبیات) صنعت، فن، نقش تزیینی، نقش به همراه شعا ...
درجه، درجه بندی، سلسله، ارتقاء، انتقال تدریجی، تدریج سایر معانی: مدرج سازی، طبقه بندی، پایه، رتبه، پله پله سازی، زینه بندی، دگرگونی تدریجی، (رفتن تدریجی) از مرحله ای به مرحله دیگر، تبدیل تدر ...
هم اهنگسازی سایر معانی: هم اهنگ سازی