معنی

قرار، تصویب نامه، داوری، تصمیم، عزم، حکم دادگاه
سایر معانی: قصد، آهنگ، گزیر، رای، تعیین تکلیف، حکم، قاطعیت، اراده، عزم راسخ، (مشت بازی) بردن با امتیاز (در مقابل بردن با ضربه ی فنی)
[کامپیوتر] تصمیم
[برق و الکترونیک] تصمیم
[صنعت] تصمیم - صمیم گرفتن، عزم کردن
[حقوق] تصمیم، رأی، حکم
[ریاضیات] مشخص کردن، تصمیم، تعیین، داوری
[آمار] تصمیم

دیکشنری

تصمیم گیری
اسم
decision, intention, resolution, determination, resolve, rulingتصمیم
determination, intention, resolution, decision, purpose, impetusعزم
arbitration, judgment, umpire, adjudication, decision, judgementداوری
arrangement, agreement, decision, accord, concord, dictumقرار
decisionحکم دادگاه
decision, act, canonتصویب نامه

ترجمه آنلاین

تصمیم گیری

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.