decision
معنی
سایر معانی: قصد، آهنگ، گزیر، رای، تعیین تکلیف، حکم، قاطعیت، اراده، عزم راسخ، (مشت بازی) بردن با امتیاز (در مقابل بردن با ضربه ی فنی)
[کامپیوتر] تصمیم
[برق و الکترونیک] تصمیم
[صنعت] تصمیم - صمیم گرفتن، عزم کردن
[حقوق] تصمیم، رأی، حکم
[ریاضیات] مشخص کردن، تصمیم، تعیین، داوری
[آمار] تصمیم