از خود راضی، عشرت طلب، تن اسا، خود خوشنود سایر معانی: (تداعی منفی) از خود راضی، خود رضامند، خود خشنود، خودپسند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیواسا، دیوی، شیطانی، دیوانه
سر گردان، اواره، غریب، دربدر، بی خانمان، بی مسکن، خانه بدوش، بی مکان و منزل سایر معانی: بی کاشانه، آواره
هیستریایی، تپاک، دژ آشفته، پرتپاک، پرشور و تشنج، بسیار خنده دار، روده بر کننده، دچار تپاکی
ساکت، تزلزل ناپذیر، ارام، خونسرد سایر معانی: آرام، تشویش ناپذیر، نگران نشدنی، ناهراس
احمقانه سایر معانی: شیفته، شیدا، واله، نابخرد، دارای داوری بد، بدگزین
(آدم) معقول، راست بین، ترازخوی، متعادل، معقولانه، دارای قضاوت صحیح
بی غیرت، بی عصب سایر معانی: (زیست شناسی) عاری از عصب، بی پی، بی رگ، بی حمیت، بی دل و جرئت، بزدل، بی نا، بی انرژی، بی توان، کم زور، بی تحرک، ناپویا، ضعیف
مریض، بیمار، شکیبا، بردبار، صبور، از روی بردباری سایر معانی: شکیب، ناشتاب، خوددار، پرتحمل، پر حوصله، با گذشت، حاکی از صبر، صبورانه، پرپشتکار، ساعی، کوشا، پر استقامت، مشتری پزشک، (نادر) غیر ف ...
ارام، راحت، متین سایر معانی: خونسرد، آرام، سربه راه، (چیز) آرام، ساکن، دریاچه ی پلاسید (در ایالت نیویورک - امریکا)