patient
معنی
مریض، بیمار، شکیبا، بردبار، صبور، از روی بردباری
سایر معانی: شکیب، ناشتاب، خوددار، پرتحمل، پر حوصله، با گذشت، حاکی از صبر، صبورانه، پرپشتکار، ساعی، کوشا، پر استقامت، مشتری پزشک، (نادر) غیر فعال، کنش گیر، منفعل، رام، وارفته، (قدیمی) دردمند، رنجکش، پذیرش
سایر معانی: شکیب، ناشتاب، خوددار، پرتحمل، پر حوصله، با گذشت، حاکی از صبر، صبورانه، پرپشتکار، ساعی، کوشا، پر استقامت، مشتری پزشک، (نادر) غیر فعال، کنش گیر، منفعل، رام، وارفته، (قدیمی) دردمند، رنجکش، پذیرش