نکات دقیق وظریف، اختلاف مختصر، فرق جزئی سایر معانی: فحوا، تفاوت ظریف، سایه ی کم رنگ، سایه رنگ، سایه چم، معنی یا آهنگ فرعی و ظریف، سایه روشنک، ریزه کاری [نساجی] اختلاف جزئی - رنگی که از محل ت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوام، اتصال، پیوستگی، تسلسل، استمرار سایر معانی: تداوم، پیوستاری، هم تنیدگی، ناگسستگی، همارگی، پیوستگی منطقی، همخوانی، (سینما و تلویزیون) فیلمنامه ی نهایی (در مقایسه با فیلمنامه ی ابتدایی که ...
تسلسل، زنجیره، پیوستگان، رشته مسلسل سایر معانی: (ریاضی) متصله، پیوستار، زنجیره (یک سلسله از چیزهایی که شباهت آنها با فاصله ی آنها از یکدیگر رابطه ی معکوس دارد)، استمرار، پی درپی، مستمر [شیمی ...
عدم استعمال، ترک استعمال کردن، ترک کردن سایر معانی: کنار گذاشتن، دیگر به کار نبردن، دیگر استفاده نکردن، عدم استفاده، عاطل گذاری، متروکه، ترک استعمال چیزی را کردن
طول، استمرار، بقاء، مدت، طی سایر معانی: درازی (زمان)، (زبان شناسی) دیرش، تداوم، درنگ، سختی [عمران و معماری] مدت - دیرش [برق و الکترونیک] استمرار، طول مدت [فوتبال] مدت زمان-وقت [مهندسی گاز] م ...
درجه، درجه بندی، سلسله، ارتقاء، انتقال تدریجی، تدریج سایر معانی: مدرج سازی، طبقه بندی، پایه، رتبه، پله پله سازی، زینه بندی، دگرگونی تدریجی، (رفتن تدریجی) از مرحله ای به مرحله دیگر، تبدیل تدر ...
تعلیق، فاصله، انقطاع سایر معانی: وقفه، بازایستی، فترت، قطع، گسیختگی، گسستگی، وابریدگی، وابرش (سخن دیگری)، دویدن توی حرف، تک مضراب، قطع کننده، وابرشگر، گسیختگر [عمران و معماری] گسیختگی [کامپی ...
صدای یکنواخت، تکرار هماهنگ، یک نواخت سایر معانی: یک جور بودن (سبک یا طرز یا رنگ و غیره)، قرائت یا نیایش با صدای یکنواخت، (تکرار صوت بخصوص یا ادای واژه ها با نوای یکنواخت) یکنواختی، (موسیقی) ...
یک نواختی، بی تنوعی
وقفه، مکی، سکوت، توقف، درنگ، مکی کردن سایر معانی: مکث، مولش، درنگ کردن، تردید کردن، مکث کردن، بازایستادن، مولیدن، (با: on یا upon) توقف کردن، (در جایی) باقی ماندن، (موسیقی) طولانی کردن نت یا ...
ثبات قدم، پشت کار، استقامت، مداومت، اصرار سایر معانی: پیگیری، پافشاری، عزم راسخ، ایستادگی، سرسختی، پایمردی
جلو گیری، بازداشت، ایست، سد سایر معانی: (لوله و غیره) گیر، گرفتگی، بندش، بندآمدگی، ایستش، توقف، وقفه، تعطیل، قطع، منع [فوتبال] جلوگیری کردن