continuity
/ˌkɑːntəˈnuːəti/

معنی

دوام، اتصال، پیوستگی، تسلسل، استمرار
سایر معانی: تداوم، پیوستاری، هم تنیدگی، ناگسستگی، همارگی، پیوستگی منطقی، همخوانی، (سینما و تلویزیون) فیلمنامه ی نهایی (در مقایسه با فیلمنامه ی ابتدایی که طی فیلم برداری ممکن است تعدیل و دگرگون شود)، (رادیو و تلویزیون) هم پیوند (یک سلسله توضیحات یا تفسیرات و غیره که بخش های مختلف برنامه را به هم پیوند می دهد)، (فیلم) پیوستگی (انتقال طبیعی و غیرمحسوس از یک صحنه یا رویداد به صحنه یا رویداد دیگر)، (نمایش های کوتاه و فکاهی) نمایشنامه
[سینما] تداوم - حفظ تداوم - پیوستگی - بازی پیوسته در فیلم
[عمران و معماری] پیوستگی - تداوم - یکپارچگی - یکسرگی
[برق و الکترونیک] پیوستگی وجود یک مسیر کامل برای جاری شدن جریان الکتریکی .
[مهندسی گاز] پیوستگی، تداوم
[نساجی] پیوستگی - تداوم
[ریاضیات] پیوستگی، تداوم، اتصال، توالی، استمرار
[آمار] پیوستگی

دیکشنری

تداوم
اسم
continuity, durationاستمرار
continuity, conjunction, connection, cohesion, association, unityپیوستگی
durability, permanence, life, persistence, strength, continuityدوام
continuity, sequence, continuum, concatenation, progression, serializationتسلسل
connection, connector, connectivity, junction, linkage, continuityاتصال

ترجمه آنلاین

تداوم

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.