معنی

طول، استمرار، بقاء، مدت، طی
سایر معانی: درازی (زمان)، (زبان شناسی) دیرش، تداوم، درنگ، سختی
[عمران و معماری] مدت - دیرش
[برق و الکترونیک] استمرار، طول مدت
[فوتبال] مدت زمان-وقت
[مهندسی گاز] مداوم، استمرار، مدت
[زمین شناسی] دوام، مدت الف) بازه زمانی که در آن یک جریان کشندی در مرحله مد یا جزر است و از میانه آب ساکن تخمین زده می شود.ب) بازه زمانی از جزر تا مد (کشند نزولی) یا از مد تا جزر (کشند صعودی).
[بهداشت] مدت - دیرند
[ریاضیات] استمرار، دوام، مدت دوام، دوران، دیری، مدت، زمان، طول مدت، طول دوره، دبرش

دیکشنری

مدت زمان
اسم
term, time, period, duration, length, intervalمدت
length, duration, longitudeطول
continuity, durationاستمرار
durationطی
survival, survivorship, duration, durability, permanence, perpetuityبقاء

ترجمه آنلاین

مدت

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.