continuum
/kənˈtɪnjuːəm/

معنی

تسلسل، زنجیره، پیوستگان، رشته مسلسل
سایر معانی: (ریاضی) متصله، پیوستار، زنجیره (یک سلسله از چیزهایی که شباهت آنها با فاصله ی آنها از یکدیگر رابطه ی معکوس دارد)، استمرار، پی درپی، مستمر
[شیمی] پیوستار، زنجیره (یک سلسله از چیزهایی که شباهت آنها با فاصله ى آنها از یکدیگر رابطه ى معکوس دارد)، استمرار
[عمران و معماری] محیط پیوسته - پیوسته
[ریاضیات] متصله، پیوستار، پیوستگی، پیوسته

دیکشنری

پیوستگی
اسم
continuumزنجیره
continuity, sequence, continuum, concatenation, progression, serializationتسلسل
continuumپیوستگان
continuum, suiteرشته مسلسل

ترجمه آنلاین

پیوستگی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.