monotone
معنی
صدای یکنواخت، تکرار هماهنگ، یک نواخت
سایر معانی: یک جور بودن (سبک یا طرز یا رنگ و غیره)، قرائت یا نیایش با صدای یکنواخت، (تکرار صوت بخصوص یا ادای واژه ها با نوای یکنواخت) یکنواختی، (موسیقی) تک آهنگ، (آواز) یک دانگ، صدای یکنواخت و خسته کننده، زرزر
[ریاضیات] یکنواخت، یکنوا
[آمار] یکنوا
سایر معانی: یک جور بودن (سبک یا طرز یا رنگ و غیره)، قرائت یا نیایش با صدای یکنواخت، (تکرار صوت بخصوص یا ادای واژه ها با نوای یکنواخت) یکنواختی، (موسیقی) تک آهنگ، (آواز) یک دانگ، صدای یکنواخت و خسته کننده، زرزر
[ریاضیات] یکنواخت، یکنوا
[آمار] یکنوا
دیکشنری
یکنواخت
اسم
monotoneصدای یکنواخت
monotoneتکرار هماهنگ
صفت
monotonous, uniform, monotone, monotonic, steady, singsongیک نواخت
ترجمه آنلاین
یکنواخت
مترادف
colorlessness ، continuance ، continuity ، dreariness ، dryness ، dullness ، ennui ، equability ، evenness ، flatness ، humdrum ، identicalness ، invariability ، levelness ، likeness ، monotonousness ، oneness ، repetitiousness ، repetitiveness ، routine ، same old thing ، sameness ، similarity ، tediousness ، tedium ، tiresomeness ، unchangeableness ، uniformity ، wearisomeness