gradation
/ɡreˈdeɪʃn̩/

معنی

درجه، درجه بندی، سلسله، ارتقاء، انتقال تدریجی، تدریج
سایر معانی: مدرج سازی، طبقه بندی، پایه، رتبه، پله پله سازی، زینه بندی، دگرگونی تدریجی، (رفتن تدریجی) از مرحله ای به مرحله دیگر، تبدیل تدریجی از یک رنگ به رنگ دیگر، حد فاصل دو رنگ، (زمین شناسی) مسطح شدگی (در اثر فرسایش بلندی ها و رسوب در گودی ها)، همواری، ترازسازی، در هنرهای زیبا انتقال تدریجی
[سینما] تغییر تدریجی خوب - دامنه رنگمایه پذیری قشر حساس به نور فیلم ظاهر شده
[عمران و معماری] دانه بندی - رده بندی
[برق و الکترونیک] درجه بندی
[زمین شناسی] دانه بندی، درجه بندی درصد انواع دانه ها مثل رسها، ماسه ها، شن ها در یک نمونه از رسوب یا خاک
[ریاضیات] درجه بندی
[آب و خاک] تسطیح عمومی

دیکشنری

درجه بندی
اسم
calibration, gradation, gradeدرجه بندی
gradation, prefermentارتقاء
degree, grade, rating, point, scale, gradationدرجه
gradationانتقال تدریجی
dynasty, series, chain, string, succession, gradationسلسله
quantization, gradationتدریج

ترجمه آنلاین

درجه بندی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.