1- با اشکال خواندن، بریده بریده خواندن 2- پی بردن، درک کردن 3- با دقت توضیح دادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستادگی کردن، برجسته بودن، دوام اوردن سایر معانی: 1- بیرون زدن، بر قلمبیدن 2- برجسته بودن 3- مشخص بودن 4- استقامت کردن، تسلیم نشدن 5- (کشتی) از کرانه دور شدن، عالی، برجسته، چشمگیر، برتر، بر ...
دقیق، زیرک، محیل، لطیف، تیز و نافذ سایر معانی: کم چگال، نامتکاثف، کم غلظت، ناچگال، بسیط، نافشرده، نامتراکم، ناهمفشرده، موشکاف، موبین، نازک انگار، ظریف انگار، زیرکانه، موشکافانه، موبینانه، نا ...
خورشید، خاور، افتاب، خرشید، تابیدن، در معرض افتاب قرار دادن سایر معانی: مخفف: یکشنبه، آفتاب، نور خور(شید)، حمام آفتاب گرفتن، شمس، هور، هر ستاره ای که مرکز سیارات باشد، خورشید منظومه، (از نظر ...
غروب، غروب افتاب سایر معانی: غروب آفتاب، خورنشست، ایوار
سرسری، ظاهری، صوری، سطحی سایر معانی: رویه ای، برونه ای، وابسته به سطح، مسطحه، مساحتی، هامنی، کم ژرفا، کم عمق، کم مایه، بی مایه، برونی [صنایع غذایی] صوری، سط حی، سرسری، ظ اهری ...
(هندوستان)، ارباب، مرشد، رهبر، رهبر روحانی، دانشمند، عالم، حکیم، مرتا هندی، رهبر مذهبی هندی [یوگا] در لغت به معنی کسی که بر روی ذهن خویش تسلط دارد - پرتوجوی سانیاسی که توسط گورو به آیین سان ...
عهد، ناسزا، سوگند، عهد کردن، ناسزا گفتن، فحش دادن، سوگند خوردن، قسم دادن سایر معانی: قسم خوردن، قول شرف دادن، با اطمینان گفتن، (سرچیزهای جزئی) به انجیل یا مقدسات قسم خوردن، کفر گفتن، سوگند د ...
دقیق، نازک، لطیف، باریک، بدون نقطه اتکاء سایر معانی: (هوا) رقیق، منبسط، قلیل، کم، نابسنده، ضعیف، رفیق [نساجی] رقیق - باریک - نازک - لطیف - ظریف
تاتر، تماشاخانه، تئاتر، تالار سخنرانی، بازیگر خانه سایر معانی: theater تئاتر
دزدانه، خوگرفته بهدزدی، دست کج، دزدوار، درخور دزدان سایر معانی: دزد مسلک، کج دست، دزد مانند
بیرون انداختن سایر معانی: 1- دور انداختن 2- (به زور) بیرون کردن، اخراج کردن 3- بیرون دادن 4- (اشاره و غیره) کردن 5- (کلاچ) رها کردن [حقوق] رد کردن دعوی یا کیفرخواست