مقارنۀ بیرونی [نجوم] 1. وضعیتی که در آن یک سیارۀ درونی مانند عطارد یا زهره از دید ناظر زمینی درست در پشت خورشید قرار گیرد|||2. زمان این رویداد|||متـ . مقارنۀ علیا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] تک پیوندی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضمیمه، الصاق، علاقه، وابستگی، حکم، دلبستگی، تعلق، دنبال سایر معانی: وسیله ی اتصال، وصل کننده، (ابزار و ماشین آلات) وسایل اضافی، مخلفات، پیوست کردن، چسباندن، ضمیمه سازی، ضبط [کامپیوتر] ضمیمه ...
عبور، معبر، محل تقاطع، عبورجاده، دو راهه سایر معانی: محل عبور (از رود یا خیابان و غیره)، گذرگاه، روگذر، گدار، بارور سازی چلیپایی، دگرگشن کردن (رجوع شود به: cross)، محل تقاطع (دو یا چند راه ی ...
امر کردن، دیکته کردن، با صدای بلند خواندن سایر معانی: املا کردن، تحکم کردن، به زور قبولاندن، تحمیل کردن، مجبور به پذیرفتن کردن، فرمان دادن، امر و نهی کردن، حکم کردن، زورگویی کردن، قلدری کردن ...
جدایی، انفصال، نفاق، جدا شدگی، عدم اتفاق سایر معانی: ناهم بستگی
فرمان قانون، حکم، فرمان، قانون سایر معانی: دستور رسمی، یاسا، امر [حقوق] فرمان، حکم، امریه
شکست، شکستگی، ترک، شکاف، انکسار، شکستن، شکافتن، گسیختن سایر معانی: شکست (استخوان و غیره)، (لوله و غیره) ترکیدگی، شکستگی پیدا کردن، ترک انداختن، (غضروف یا کرجن) پاره شدگی، پارگی، بافت سنگ (طر ...
مبادله، باهم عوض کردن، تبادل کردن، متناوب ساختن، تغییر دادن، مبادله کردن سایر معانی: داد و گرفت، پایاپایی، معاوضه کردن، عوض و بدل کردن، (جای دو چیز را با هم عوض کردن) گهولیدن، متناوب کردن، ی ...
قفل، طره گیسو، دسته پشم، چخماق تفنگ، سد متحرک، سدبالابر، چشمه پل، مانع، چین، چفت و بست، قفل کردن، بغل گرفتن، بستن، قفل شدن، راکد گذاردن، بوسیله قفل بسته ومحکم شدن سایر معانی: قفل کردن یا شدن ...
اختیار، حکم، تعهد، فرمان، قیمومت، وکالتنامه سایر معانی: (به ویژه کتبی) حکم، دستور، اختیارنامه، (سابقا) امتیاز اهدایی از سوی جامعه ی ملل که به کشوری اجازه می داد سرزمینی را تحت الحمایه ی خود ...
شرکت در مالکیت، مشارکت، شرکاء، انبازی سایر معانی: شراکت، معاضدت، همکاری، شرکت [حسابداری] شرکتهای غیر سهامی [حقوق] شرکت مدنی، شرکت غیر سهامی، شرکت تضامنی