disunion
معنی
جدایی، انفصال، نفاق، جدا شدگی، عدم اتفاق
سایر معانی: ناهم بستگی
سایر معانی: ناهم بستگی
دیکشنری
فساد
اسم
discord, dissension, split, faction, factionalism, disunionنفاق
individuation, disunionجدا شدگی
separation, divorce, segregation, breakaway, rupture, disunionجدایی
disjunction, separation, discharge, discontinuity, secession, disunionانفصال
disunionعدم اتفاق
ترجمه آنلاین
جدایی
مترادف
argument ، breakup ، conflict ، detachment ، disagreement ، disconnection ، discord ، disjunction ، disjuncture ، dispute ، dissension ، dissidence ، disunity ، divergence ، divergency ، divorce ، parting ، partition ، separation ، severance ، split