interchange
/ˌɪntərˈt͡ʃeɪndʒ/

معنی

مبادله، باهم عوض کردن، تبادل کردن، متناوب ساختن، تغییر دادن، مبادله کردن
سایر معانی: داد و گرفت، پایاپایی، معاوضه کردن، عوض و بدل کردن، (جای دو چیز را با هم عوض کردن) گهولیدن، متناوب کردن، یکی در میان کردن، گاهوار کردن، پستا کردن، داد و گرفت کردن، پا یا پای کردن، تناوب، پستایی، گاهواری، گهولش، باهم عو­ کردن
[عمران و معماری] تقاطع غیر همسطح - تبدیلگاه - مبدل
[مهندسی گاز] مبادله کردن، تعویض کردن، متناوب کردن
[صنعت] تبادل کردن، معاوضه کردن، مبادله کردن
[نساجی] تبادل داخلی - جابجایی
[ریاضیات] عوض کردن، معاوضه، مبادله، تفویض، با تبدیل، جابجا کردن، مبادله کردن، تعویض

دیکشنری

تبادل
اسم
exchange, swapping, interchange, change, trade in, truckمبادله
فعل
exchange, swap, interchange, chaffer, dicker, intercommunicateمبادله کردن
interchangeباهم عوض کردن
interchangeتبادل کردن
change, modify, alter, shift, mutate, interchangeتغییر دادن
interchangeمتناوب ساختن

ترجمه آنلاین

تبادل

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.