attachment
معنی
سایر معانی: وسیله ی اتصال، وصل کننده، (ابزار و ماشین آلات) وسایل اضافی، مخلفات، پیوست کردن، چسباندن، ضمیمه سازی، ضبط
[کامپیوتر] ضمیمه . پیوسته . الحاق - فایلی که به عنوان بخشی از یک نامه الکترونیکی ارسال می شود
[حقوق] (قرار) توقیف مال یا شخص، ضمیمه، پیوست
[نساجی] اتصال - اتصال رنگ به کالای نساجی
[ریاضیات] دستگاه الحاقی، ملحقات، توقیف، حکم ضبط، الحاق، حکم توقیف، ضمیمه
[کوه نوردی] اتصال
[روانپزشکی] دل بستگی. بطور کلی، پیوند عاطفی بین مردم. مفهوم ضمنی آن این است که چنین پیوندی یا وابستگی همراه است، مردم برای ارضاء عاطفی بر هم تکیه می کنند.