معنی

فرمان قانون، حکم، فرمان، قانون
سایر معانی: دستور رسمی، یاسا، امر
[حقوق] فرمان، حکم، امریه

دیکشنری

حکم
اسم
command, decree, order, steering wheel, edict, mandateفرمان
sentence, ruling, verdict, warrant, decree, edictحکم
law, legislation, rule, code, statute, edictقانون
act, edictفرمان قانون

ترجمه آنلاین

فرمان

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.