ژولیدگی، اغتشاش، بی نظمی، درهم و برهمی سایر معانی: نابسامانی، آشفتگی، درهم برهمی، به هم ریختگی، بی سرو سامانی، نابسامان کردن، آشفته کردن، به هم ریختن، (نظم چیزی را) به هم زدن، (جامه) نامرتبی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ژولیدگی، اشفتگی، بی نظمی، بی ترتیبی، اختلال، نابهنجاری، کسالت، مختل کردن، بر هم زدن، مغشوش کردن سایر معانی: نابسامانی، درهم برهمی، شورش، بلوا، آشوب، اغتشاش، هنگامه، بیماری، بیمارگونگی، پراشی ...
درجه، درجه بندی، سلسله، ارتقاء، انتقال تدریجی، تدریج سایر معانی: مدرج سازی، طبقه بندی، پایه، رتبه، پله پله سازی، زینه بندی، دگرگونی تدریجی، (رفتن تدریجی) از مرحله ای به مرحله دیگر، تبدیل تدر ...
هم اهنگسازی سایر معانی: هم اهنگ سازی
راه، عنوان، سیاق، نوع، سبک، رسم، رویه، روش، شیوه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، روند، متد، طور، مسلک، نحو، منوال سایر معانی: شگرد، آرنگ، لم، روال، هنجار، گواش، ترتیب، نظم، حساب و کتاب، وابسته به ...
تقلا، کوشش، تلاش، درهم و برهمی، بهم خوردگی، درهم و برهم یا کثیف کردن سایر معانی: (عامیانه) بی نظمی، بی سامانی، هو و جنجال، (محلی) بگومگو، مشاجره
شبکه، شبکه ارتباطی، شبکه توری سایر معانی: (کامپیوتر - سازگانی مرکب از یک یا چند کامپیوتر و پایانه و چاپگر و غیره) شبکه، همبند، همبند کردن، شبکه ای کردن، پخش شده توسط کلیه ی ایستگاه های بنگاه ...
پیمان، موافقت، عهد، معاهده، پیمان بستن سایر معانی: سامه، قول و قرار، میثاق [حقوق] پیمان، عهد، میثاق، قرارداد، توافق
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی سایر معانی: آماده سازی، آمایش، مهیاسازی، ترکیب (کردن)، تدوین، درست کردن، آمادگی، سازمندی، بسیج ...
نمایش، بیان، عرض، تقریر، عرضه، ارائه، معرفی، تقدیم سایر معانی: عمل هدیه دادن، اهدا، برنامه، سخنرانی، نطق، (زایمان) طرز بیرون آمدن بچه، بازنمود، شناساندن، هدیه، پیشکش، چیز اهدایی، (بازرگانی) ...
دستور کار، مرام، دستور، برنامه، نقشه، روش کار، پروگرام، برنامه تهیه کردن، برنامه دار کردن، برنامه نوشتن سایر معانی: برنامه ی تلویزیونی (یا سینمایی و غیره)، نمایش، در برنامه قرار دادن، برنامه ...
ماده، شرط، بند، قید، اغذیه، علوفه، توشه، تهیه، قوانین، تدارک، شرط کردن، شرط کردن، سورسات رساندن سایر معانی: فراهمی، فراهم سازی، تامین، وسیله ی امرار معاش، منبع درآمد، آذوقه، (جمع) تدارکات، خ ...