network
معنی
سایر معانی: (کامپیوتر - سازگانی مرکب از یک یا چند کامپیوتر و پایانه و چاپگر و غیره) شبکه، همبند، همبند کردن، شبکه ای کردن، پخش شده توسط کلیه ی ایستگاه های بنگاه پراکنش، شبکه درست کردن، تماس برقرار کردن، دارای شبکه کردن یا شدن، شبکه بندی کردن، تور، تورینه، هر چیز مشبک (مانند تور سیمی یا غربال)، (رادیو و تلویزیون) شرکت تلویزیون، بنگاه پراکنش رادیویی (صاحب شبکه ی ایستگاه ها و غیره)، تورسازی، توری سازی، ساختن پارچه ی توری، تورینه سازی، وابسته به شبکه
[حسابداری] شبکه
[سینما] شبکه
[عمران و معماری] شبکه
[کامپیوتر] شبکه مجموعه ای از کامپیوتر های به هم پیوسته نگاه کنید به wide - are network local area network . - شبکه .
[برق و الکترونیک] شبکه 1. اجزای متصل به یکدیگر مانند مقاومتها دیودها خازنها و حتی تزانزیستورها که عملکرد خاصی را مانند پالایش کردن یا بایاس کردن انجام می دهند . یک شبکه فعال شامل منبع انرژی نیز می شود در حالی که شبکه غیر فعال شامل منبع انرژِ ی ندارد. 2. در مخابرات راه دور، گروهی از دستگاهها مانند فرستنده /یرنده های رادیویی که برای تشکیل یک سیستم بزرگ سازماندهی شده اند 3. گروهی از کامپیوترها یا پایانه های مرتبط با یکدیگحر برای تشکیل سیستمی مانند شبکه محلی ( lan ) یا شبکه گسترده ( WAN ) 4. گروهی از ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی که با کابل یا خط ارتباط ریز موج طوری با یکدیگر در ارتباط هستند که می تواند همزمان برنامه مشابهی را پخش کنند . - شبکه
[صنعت] شبکه
[نساجی] شبکه - تور - شبکه توری - شبکه ارتباطی - وابسته به شبکه
[ریاضیات] شبکه
[آمار] شبکه
[آب و خاک] شبکه
[شیمی] شبکه، کار خالص