preparation
معنی
سایر معانی: آماده سازی، آمایش، مهیاسازی، ترکیب (کردن)، تدوین، درست کردن، آمادگی، سازمندی، بسیج شدگی، (هرچیز تهیه شده یا آمیخته شده به منظور خاص) دارو، آمیزه
[حسابداری] آماده سازی
[نساجی] ساخت - تولید - مقدمات - تهیه کردن - آماده سازی - مقدمات بافندگی - طرز تهیه - آماده کردن
[ریاضیات] مهیا کردن، آماده کردن، تدارک، آماده سازی، تهیه