معنی

راه، عنوان، سیاق، نوع، سبک، رسم، رویه، روش، شیوه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، روند، متد، طور، مسلک، نحو، منوال
سایر معانی: شگرد، آرنگ، لم، روال، هنجار، گواش، ترتیب، نظم، حساب و کتاب، وابسته به روش متد، (m بزرگ - با: the - این روش ایفای نقش در تئاتر: هنرپیشه می کوشد تا خودش را کاملا در قالب کسی در بیاورد که نقش او را بازی می کند و نه بالعکس) روش متد
[کامپیوتر] روش . - روش روشی در برنامه نویسی شیء گرا که به یک شی ء مربوط است .نگاه کنید به object o oriented programming .
[برق و الکترونیک] روش، متد
[صنایع غذایی] روش، شیوه، راه، اسلوب
[مهندسی گاز] روش، قاعده
[ریاضیات] شیوه، طریق، روال کار، روش، اسلوب، طریقه، راه و روش
[آمار] روش