عاری از حس مسئولیت، نامعتبر، وظیفه نشناس، غیر مسئول سایر معانی: لاابالی گرانه، وظیفه نشناسانه، کسی که مسئولیت سرش نمی شود، سهل انگار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بر انگیختن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عصبانی کردن، سوزش دادن سایر معانی: آتشی کردن، تحریک کردن، پژولیدن، آزردن، اذیت کردن، آزار دادن، (اندام یا عضله و غیره را) آماسیده کردن، دردناک کردن، ...
هم زمان، متقارن سایر معانی: (برابر از نظر طول زمان) برابرزمان، isochronous همزمان، واقع شونده در فواصل منظم ومساوی، متوازن
هم زمان، متقارن سایر معانی: isochronal همزمان، واقع شونده در فواصل منظم ومساوی، متوازن [برق و الکترونیک] تک زمان مشخصه ای از یک بسامد نا متناوب ثابت . [ریاضیات] همزمان ...
با حروف (وات های) ایتالیک نوشتن، با حروف یکبری یا خوابیده نوشتن
خارش، جرب، خارشک، خراش سوزن، خنش، خارش کردن، خاریدن سایر معانی: حکه، خاراندن، به خارش آوردن، میل زیاد، فزون گرایش، بی تابی، بی قراری (برای چیزی)، اشتیاق وافر داشتن، میل شدید (به چیزی) داشتن، ...
مسیر، خط سیر، برنامه سفر، سفرنامه سایر معانی: مسیر مسافرت، مسیر راهسپاری، شرح سفر، برنامه ی سفر، کتاب راهنمای مسافران
عاج، رنگ عاج، دندان فیل، عاجی سایر معانی: (رنگ) عاجی، کرم، سپید مایل به زرد، از عاج، (جمع - عامیانه) هر چیز عاج سان: دندان، تاس (نرد)، (بیلیارد و غیره) توپ، گوی، پیلسته، دندان پیل، پیل دندان ...
فنجان، جک زدن، سرزنش کردن سایر معانی: (در اصل) پسر، مرد، آدم (برای تاکید به کار می رود)، (ورق بازی) سرباز (knave هم می گویند)، (اتومبیل و غیره) جک، هر وسیله ی بلند کردن (در فواصل کم)، درشت، ...
جلد، کتاب، کت، ژاکت، نیمتنه، پوشه، در پوشه گذاردن، پوشاندن، جلد کردن سایر معانی: (نظامی) فرنج، (از ریشه ی عربی)، پوشش برونی، پوشنه، رو پوش، رویه، روی گیر، پوشینه، روکش کتاب (dust jacket هم م ...
برنده تمام پولها، جوایز رویهم انباشته سایر معانی: (پوکر و غیره) بانک، کاسه، (در ماشین های قمار و غیره) جایزه ی بزرگ، پول انباشته شده، برد کلان، جک پات، دربازی پوکر پول میان که بازی کردن دست ...
دندانه دار بودن، ناهمواری، بریدگی