isochronal
/aɪˈsɑːkrənl/

معنی

هم زمان، متقارن
سایر معانی: (برابر از نظر طول زمان) برابرزمان، isochronous همزمان، واقع شونده در فواصل منظم ومساوی، متوازن

دیکشنری

ایزوچرانال
صفت
symmetrical, symmetric, concurrent, isochronous, polar, isochronalمتقارن
simultaneous, concurrent, synchronous, contemporary, contemporaneous, isochronalهم زمان
isochronal, isochronousواقع شونده در فواصل منظم و مساوی

ترجمه آنلاین

هم زمان

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.