معنی

خارش، جرب، خارشک، خراش سوزن، خنش، خارش کردن، خاریدن
سایر معانی: حکه، خاراندن، به خارش آوردن، میل زیاد، فزون گرایش، بی تابی، بی قراری (برای چیزی)، اشتیاق وافر داشتن، میل شدید (به چیزی) داشتن، سخت خواستن، (عامیانه) خوره ی چیزی بودن، (برای چیزی) بی تاب بودن، بی قرار بودن، (با: the) بیماری خارش دار (مانند جرب و ابنه)، هر گونه خارش شدید، شهوت زیاد، میل شدید جنسی

دیکشنری

خارش
اسم
itching, pruritus, itch, scabies, prurience, pruriencyخارش
itch, scab, scabies, mangeجرب
itch, itching, prurience, pruriency, restlessness, scabiesخارشک
itchخراش سوزن
itch, itching, prurigoخنش
فعل
itch, scratch, tickleخارش کردن
itch, tickleخاریدن

ترجمه آنلاین

خارش

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.