چسبناک، لزج، ناروان، چسبناک سایر معانی: رجوع شود به: viscous، (ماده ی زردفام که از سلولز به دست می آید) ویسکوز، غیظ، پرقوام [شیمی] ویسکوز [مهندسی گاز] چسبانک، لزج، غلیظ [زمین شناسی] گرانرو [ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبناکی، ناروانی سایر معانی: گران روی، ویسکوزیته، لزجت، دش روانی، وشکسانی [علوم دامی] ویسکوزیتی ؛ یکی از ویژگی های فیزیکی هر ماده که به میزان اصطکاک مولکولهای آن(بهنگام اغزیدن بر روی یکدیگر) ...
دیدار، عیادت، مهاجرت موسمی سایر معانی: سرکشی، بازدید، ملاقات، بلای آسمانی، تنبیه الهی، (زن یا شوهر طلاق گرفته) حق دیدار از فرزند(ان)، ملاقات فرزند(ان)، ملاقات برای تسلی سوگواران، پیام آسمانی ...
زاج، توتیا، تند و سوزنده، جوهر گوگرد زدن به، نمک جوهر گوگرد، سخن تند سایر معانی: (شیمی) زاج، کات، زاج زرد، اسید سولفوریک، (سخن یا نگارش) تندی، تلخی، نیش، کات زدن به، زاج زدن، vitriolic نمک ج ...
روشنی، سرزندگی
داد و بیداد، فریاد، جیغ، داد، نعره سایر معانی: فریاد، داد، نعره، جیغ، دادوبیداد
لطیف، فرار، سبک، بخارشدنی سایر معانی: متغیر، دگرگونگر، بی ثبات، دگرگونی پذیر، جزان، (کامپیوتر) ناپا، (در اصل) پرنده، پروازگر، قادر به پرواز، ناپایدار، زودگذر، ناپایا [شیمی] فرار [عمران و معم ...
استفراغ [علوم پایۀ پزشکی] خروج ناگهانی محتویات معده از راه دهان
واژههای مصوب فرهنگستان
عیاش، بازیگوش، حرف نشنو، عیاش، سر بهوا، جسور، گستاخ، سرکش، بی ترتیب کردن، افراط کردن، گستاخ شدن، شرور شدن، شهوترانی کردن سایر معانی: (در اصل) بی انضباط، شیطان، کنترل ناپذیر، مهارنکردنی، تخس، ...
نزاع، جنگ، محاربه، زد و خورد، جنگاوری سایر معانی: جنگ پردازی، مبارزه، پیکار، ستیز
گرم، صمیمی، غیور، با حرارت، گرم کردن، گرم شدن سایر معانی: گرم (در مقایسه با: داغ hot)، مهرآمیز، محبت آمیز، صمیمانه، آتشی مزاج، زودخشم، بد خلق، با گرمی، به طور گرم، گرم کردن یا شدن، (با: to ی ...
ضایعات، اتلاف، زائد، باطله، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و قوت کردن، از بین رفتن، ضایع کردن، ضعیف شدن، سیاه کردن، مصرف کردن سایر معانی: هدر دادن، تلف کردن، بر ...