معنی

لطیف، فرار، سبک، بخارشدنی
سایر معانی: متغیر، دگرگونگر، بی ثبات، دگرگونی پذیر، جزان، (کامپیوتر) ناپا، (در اصل) پرنده، پروازگر، قادر به پرواز، ناپایدار، زودگذر، ناپایا
[شیمی] فرار
[عمران و معماری] فرار
[کامپیوتر] فرار - فرار حافظه غیر دائمی که هنگام قطع برق پاک می شود . حافظه RAM کامپیوتر در هنگام قطع برق فرار است .( پاک می شود . ) اما دیسکها غیر فرارند .
[مهندسی گاز] فرار، بخارشدنی
[زمین شناسی] مواد فرار - عناصری که در اثر افزایش فشار و حرارت قابل حل در ماگما بوده و در خلال صعود ماگما بصورت گاز مانند از ماگما خارج شده و به سطح زمین می رسند
[نساجی] فرار - بخار شونده - مایعاتی که به سرعت تبخیر می شوند
[معدن] مواد فرار (زغال سنگ)
[پلیمر] فرار

دیکشنری

فرار
صفت
volatile, fugaciousفرار
light, easy, thin, volatile, frivolous, gossamerسبک
subtle, delicate, soft, soft, fine, volatileلطیف
vaporizable, volatileبخارشدنی

ترجمه آنلاین

فرار

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.