visitation
/ˌvɪzəˈteɪʃn̩/

معنی

دیدار، عیادت، مهاجرت موسمی
سایر معانی: سرکشی، بازدید، ملاقات، بلای آسمانی، تنبیه الهی، (زن یا شوهر طلاق گرفته) حق دیدار از فرزند(ان)، ملاقات فرزند(ان)، ملاقات برای تسلی سوگواران، پیام آسمانی، (جانورشناسی) مهاجرت پرنده یا جانور به مکان یا محل غیر عادی

دیکشنری

دیدار
اسم
visit, visitationدیدار
visit, visiting, visitationعیادت
visitationمهاجرت موسمی

ترجمه آنلاین

بازدید

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.