visitation
معنی
دیدار، عیادت، مهاجرت موسمی
سایر معانی: سرکشی، بازدید، ملاقات، بلای آسمانی، تنبیه الهی، (زن یا شوهر طلاق گرفته) حق دیدار از فرزند(ان)، ملاقات فرزند(ان)، ملاقات برای تسلی سوگواران، پیام آسمانی، (جانورشناسی) مهاجرت پرنده یا جانور به مکان یا محل غیر عادی
سایر معانی: سرکشی، بازدید، ملاقات، بلای آسمانی، تنبیه الهی، (زن یا شوهر طلاق گرفته) حق دیدار از فرزند(ان)، ملاقات فرزند(ان)، ملاقات برای تسلی سوگواران، پیام آسمانی، (جانورشناسی) مهاجرت پرنده یا جانور به مکان یا محل غیر عادی
دیکشنری
دیدار
اسم
visit, visitationدیدار
visit, visiting, visitationعیادت
visitationمهاجرت موسمی
ترجمه آنلاین
بازدید