vitriol
معنی
زاج، توتیا، تند و سوزنده، جوهر گوگرد زدن به، نمک جوهر گوگرد، سخن تند
سایر معانی: (شیمی) زاج، کات، زاج زرد، اسید سولفوریک، (سخن یا نگارش) تندی، تلخی، نیش، کات زدن به، زاج زدن، vitriolic نمک جوهرگوگرد، جوهرگوگرد اسیدسولفوریک زدن به
[شیمی] کات، زاج
سایر معانی: (شیمی) زاج، کات، زاج زرد، اسید سولفوریک، (سخن یا نگارش) تندی، تلخی، نیش، کات زدن به، زاج زدن، vitriolic نمک جوهرگوگرد، جوهرگوگرد اسیدسولفوریک زدن به
[شیمی] کات، زاج
ترجمه آنلاین
ویتریول
مترادف
acrimoniousness ، contempt ، disdain ، hatefulness ، hostility ، malevolence ، maliciousness ، nastiness ، sarcasm ، venom ، virulence