معنی
سایر معانی: گرم (در مقایسه با: داغ hot)، مهرآمیز، محبت آمیز، صمیمانه، آتشی مزاج، زودخشم، بد خلق، با گرمی، به طور گرم، گرم کردن یا شدن، (با: to یا toward) مهربان شدن، مهرورزیدن، محبت کردن، همدردی کردن، ملاطفت کردن، قوت قلب دادن، امیدوار کردن، اشتیاق نشان دادن، شور نشان دادن، پرهیجان، هیجان انگیز، پر حرارت، پر جنب و جوش، شورانگیز، پر شور، عاشقانه، شهوت انگیز، شهوتران، (رنگ) دارای سایه رنگ زرد یا نارنجی یا قرمز، چشم نواز، مطبوع، شاد، (بو و غیره) تند، تازه بجا گذاشته، گرمسازی، گرمی، خونگرم
[برق و الکترونیک] گرم کردن
[نساجی] گرم