زشت، اشکار، انگشت نما، وقیح، برملا سایر معانی: بسیار بد، زننده، شرم آور، وقیح (وقیحانه)، قبیح (قبیحانه)، شنیع، فاحش، رسوا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوجه تازه پر و بال دراورده سایر معانی: (جوان کم تجربه) نورسته، تازه کار، ناشی (انگلیس: fledgeling)، جوجه، نوپر، نوبال، تازه پر درآورده، نوچه
تورق، انعطاف پذیری، انعطاف، قابلیت انعطاف سایر معانی: خمش [حسابداری] قابلیت انعطاف [عمران و معماری] انعطاف پذیری - خمش پذیری - انعطاف - سازگاری - قابلیت انعطاف [برق و الکترونیک] انعطاف پذیری ...
رجوع شود به: flexible، نرم، رام شو، قابل تغییر، قابل تطبیق
پرگل سایر معانی: (پوشیده از گل یا تزیین شده با گل) گل دار، گل آذینی، گل و بته دار، دارای طرح گل دار، وابسته به گل، مانند گل، گلین، گلبو، گلسان، گلدیس، (سبک ادبی و هنری و سخنگویی و غیره) پر ا ...
مایع، ابگونه، ابگونه، نرم وا بکی، سائل، روان، سیال سایر معانی: جاری شونده، روگر، روانگر، آبگونه، شاره، (همانند چیزهای جاری شونده) دگرگون پذیر، انعطاف پذیر، نرمش دار، (دارای حرکات) موزون، ساز ...
پرواز، مسافرت هوایی، پرواز کننده، بال و پر زن، بسرعت گذرنده، سریع السیر، پردار، قابل پرواز سایر معانی: تند، سریع، پرواز مانند، کوتاه و پرشتاب، سرپایی، اضطراری، تندواکنشی، ضربتی، تندکنشی، پرن ...
ضعف، نقطه ضعف، صعف اخلاقی، تیغه شمشیر سایر معانی: نقطه ی ضعف (در شخصیت و غیره)، کاستی کوچک، عیب جزئی
گروه، مردم، خلق، ملت، قوم و خویش سایر معانی: قومی، مردمی، محلی، توده ای، (با: the) مردم، جماعت، همگان، (جمع) مردمان، انسان ها، مردمان
تابع، پیرو، ملتزم، شاگرد، عشقبیاز، تعقیب کننده، دنبالگر سایر معانی: مرید، پسوا، مقتدی، گرونده، هواخواه، طرفدار، هوادار، دنباله رو، مشایع، ملتزم رکاب، پیشخدمت [زمین شناسی] دنباله رو ...
مزخرف، نادان، ابله، احمق، ابلهانه، جاهل، نابخرد سایر معانی: بی شعور، دبنگ، ناهوشمند، گول، گولو، احمقانه، نابخردانه، با بی فکری، مسخره آمیز، مضحک، خنده آور، خجل، خجالتمند، شرمسار
موثر، قوی، موکد سایر معانی: نیرومند، پرزور، زورمند، (مجازی) موثر، هنایش گر، کاری، باورانگیز