معنی

گروه، مردم، خلق، ملت، قوم و خویش
سایر معانی: قومی، مردمی، محلی، توده ای، (با: the) مردم، جماعت، همگان، (جمع) مردمان، انسان ها، مردمان

دیکشنری

مردم
اسم
people, public, folk, population, mankind, citizenryمردم
group, company, team, platoon, folk, massگروه
kin, folkقوم و خویش
nation, people, creed, folkملت
creation, people, nation, invention, humor, folkخلق

ترجمه آنلاین

مردمی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.