معنی

موثر، قوی، موکد
سایر معانی: نیرومند، پرزور، زورمند، (مجازی) موثر، هنایش گر، کاری، باورانگیز

دیکشنری

نیرومند
صفت
strong, powerful, potent, heavy, bouncing, forcefulقوی
effective, efficient, impressive, affective, efficacious, forcefulموثر
strict, emphatic, emphasized, corroborated, forcefulموکد

ترجمه آنلاین

نیرومند

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.