پرورش جنگل [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] کلیۀ عملیاتی که به بهبود وضع کمّی و کیفی جنگل منجر شود
واژههای مصوب فرهنگستان
(بسکتبال) دست زدن به توپی که توسط حریف به طرف حلقه پرتاب شده است و دارد سیر نزولی خود را طی می کند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرعی، تابع، کمک، کمکی، مربوط به کلفت سایر معانی: (گیاه شناسی) دولبه (مانند ساقه ی مسطح برخی علف ها) (ancipitous هم می گویند)، دستیار، معین، (اغلب با to) تابع، وابسته، مستخدم بومی [حقوق] تبعی ...
سرپرست، همراه، ملازم، وابسته سایر معانی: پرستار، تیمارگر، رسیدگی کننده، مربوطه، همایند، ملتزم، متصدی، حاضر، در جلسه، مواظب
منطبق، همرویده، واقع شونده در یکوقت سایر معانی: همسان، همانند، یکسان، متوافق، سازگار، یکجور، همزمان، متقارن، متلاقی [ریاضیات] منطبق، برابر، یکسان
همراه سایر معانی: ملازم، همایند، ضمیمه، پیوست، همزمان، مقارن، مصادف، پیوسته [عمران و معماری] همزمان
متمایل، خم، مایل، سراشیب، سرازیر سایر معانی: شیب دار، سربالا، کژینه، خمش دار، خمانده، دارای تمایل، گرایش دار، مستعد، دارای استعداد، آمادار، راغب [عمران و معماری] متمایل - مورب - کج - شیبدار ...
معنی، عمد، منظور، مرام، نیت، قصد، فکر، مفاد، تصمیم، مصمم سایر معانی: متوجه، خیره، مشتاقانه، شدید، فربود، جدی، پراراده، آهنگیده، هدف، خواسته، مفهوم، آرش، چم، رجوع شود به: intention، (حقوق: وض ...
وابسته به مدیر و مدیریت، ویژه ی مدیران، مدیرانه، سامان گرانه، ریاست، اداره کننده، مابانه
محارب، جنگ طلب، اهل نزاع و کشمکش، محارب، ستیزه جو، ستیز گر، فتنه جو سایر معانی: در حال جنگ، رزمنده، متخاصم، غیور، مبارز (به ویژه برای پیشبرد هدف سیاسی یا مذهبی یا اجتماعی)
(حقوق) صادرکننده ی حکم احضار یا خودداری از عمل، حاوی چنین حکم، پند آمیز، وابسته به اخطار یا اگاهی یا انگیزه
رویهم افتاده، دارای اشتراک سایر معانی: رویهم افتاده، دارای اشتراک [سینما] تداخل کننده - روی هم افتادن مداوم صداها - مسأله روی هم قرار گرفتن تصاویر اجسام [عمران و معماری] لبه رو لبه افتادن - ...