overlapping
/ˌoʊvəˈlæpɪŋ/

معنی

رویهم افتاده، دارای اشتراک
سایر معانی: رویهم افتاده، دارای اشتراک
[سینما] تداخل کننده - روی هم افتادن مداوم صداها - مسأله روی هم قرار گرفتن تصاویر اجسام
[عمران و معماری] لبه رو لبه افتادن - همپوشی
[کامپیوتر] روی هم افتاده گی .
[زمین شناسی] هم پوشی
[نساجی] بریده بریده بودن فتیله شانه - روی هم افتادن دو لبه سرماکوئی ها
[ریاضیات] پوشاندن، رویهم ریخته، روی هم افتادگی، همپوشی، تداخل، همپوشانی، سررفتن

دیکشنری

با هم تداخل دارند
صفت
overlappingدارای اشتراک
overlapping, obvoluteرویهم افتاده

ترجمه آنلاین

همپوشانی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.