خلاصه، کوچک، کوتاه، موجز، غیر کافی، کمتر، قاصر، کسردار، بی مقدمه، مختصر، اتصالی پیدا کردن سایر معانی: کوتاه (کم بلندی)، کوتاه (کم درازا)، کم، کوتاه (کم مدت)، کم زمان، زودگذر، (حافظه) ناپایا، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(روش فروش از راه نرمش و زیرکی در برابر: روش فروش با فشار و اصرار hard sell) فروش آرام، نرم رفتاری، بانرمی وملایمت بفروش رساندن
شکر، قند، ماده قندی، شیرینی، شیرین کردن، با شکر مخلوط کردن، تبدیل به شکر کردن سایر معانی: (از ریشه ی فارسی یا سانسکریت)، رجوع شود به: sucrose، (ظرف) شکردان (sugar bowl هم می گویند)، چاپلوسی، ...
باشکر پوشاندن سایر معانی: شکر پوش کردن، روی داروی تل را باشکر پوشاندن
شیرین، قندی، ملیح، شیرین زبان، شکری، قنددار سایر معانی: شکرین، شکرسان، شکردار
خلاصه، ملخص، موجز، اختصاری، انجام شده بدون تاخیر، مختصر سایر معانی: کوته وار، چکیده، فشرده (رجوع شود به: concise)، بی درنگ، فوری، شتاب زده، عجولانه، (حقوق) سرسری، بدون اجرای تشریفات و مقررات ...
شربت، شیره، محلول غلیظ قندی دارویی، شیره یا شهد زدن به سایر معانی: (دارو سازی) شربت، هرداروی آمیخته با آب و شکر، (نوشابه) شربت، انگبین، دوشاب، شبیار، sirup شربت
تنفر، درد، رنج، خشم، اندوه، اسیب، غصه، سنین 13 الی 19 سالگی سایر معانی: (جمع - سن انسان) میان سیزده و نوزده سالگی، نوجوانی، شماره های سیزده تا نوزده، رجوع شود به: teenager، (محلی)، صدمه، آسی ...
مختصر، بی شاخ و برگ، موجز، مختصر و مفید سایر معانی: کوتاه، کم گوی، کم گفتار، کوته گو، کم حرف، بی شا وبرگ
کوچک، ناخن شست، هر چیزی که ب اندازه ناخن باشد سایر معانی: به اندازه ی ناخن شست، مختصر، کوتهوار [کامپیوتر] ناخن شستی، کوچک تصویری کوچک از فایل گرافیکی که به منظور کمک در شناسایی آن نمایش داده ...
چاپلوسی کردن، گول زدن، ریشخند کردن، خر کردن سایر معانی: ناز (کسی را) کشیدن، نوازیدن، (با نوازش و چرب زبانی) وادار کردن، رنگ کردن (کسی را)
خوش ایند، پیروز، با مسرت و خوشی سایر معانی: جذاب، گیرا، تودل برو، خوش برخورد، بانمک، خوش سیما، مناسب