داستان کوتاه سایر معانی: داستان کوتاه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حکایت، امثال، قصهء کوتاه سایر معانی: قصه، حدیث، داستان کوتاه و گیرا، (معمولا جمع) (در اصل) حکایات و روایات نامعروف تواریخ یا زندگینامه ها، ضرب المثل
سالنامه، تاریخچه، وقایع سالیانه، اخبار سال، برنامه سالیانهء عشاء ربانی سایر معانی: شرح وقایع سالیانه به ترتیب وقوع، رویدادنامه، تاریخ، مدارک تاریخی
باستان شناسی سایر معانی: باستان شناسی
بیوگرافی، زندگینامه، تذکره، زیستنامه، سیرت، تاریخچه زندگی سایر معانی: سرگذشت یک نفر، شرح حال
گیاه شناسی، کتاب گیاه شناسی، گیاهان یک ناحیه، زندگی گیاهی یک ناحیه سایر معانی: (به منظور پژوهش علمی) گیاه گردآوری کردن، گیاهان منطقه ی بخصوص [نساجی] پارچه بتانی - فاستونی از پشم مرینوس ...
زمین کنار رودخانه (که هنگام بالا آمدن رود زیر آب می رود)، زمین رسوبی و کم ارتفاع، زمین گود، (خودمانی) اصل عمده، سرمنشا، اساس، تصمیم یا پیشنهاد نهایی، حرف آخر، جمع کل درآمد شرکت که در گزارش س ...
اعلامیه، اظهار، اعلان، اعلام، اظهارنامه، بیان، عرضه داشت سایر معانی: بیانیه، اظهاریه، ابراز، بازنمود، آشکاره، اظهارنامه (گمرکی یا مالیاتی)، مطلب اعلام شده، (بازی ورق) دست خود را اعلام کردن، ...
تحریف، اعوجاج سایر معانی: کژدیسی، کج و کولگی، کژریختی، از ریخت افتادگی، واپیچش، قلب، کجواجی، هرچیز تحریف شده، کژدیسه، مقلوب، معوج، (روان کاوی) خواب پالایی، کژاندیشی [حسابداری] تحریف [سینما] ...
شرح، تفسیر، بیان، تقریر، عرضه، نمایشگاه سایر معانی: شرح مفصل، برون گذاشت، تفصیل، توضیح، دیماس [سینما] برخورد دراماتیک - معرفی - مقدمه چینی
داستان، حکایت اخلاقی، دروغ، افسانه، موضوع، حکایت گفتن سایر معانی: قصه گفتن، حکایت بافتن، افسانه نوشتن، دروغ بافی کردن، حکایت (به ویژه اگر اخلاقی باشد و شخصیت های آن حیوانات باشند مثل حکایات ...
افسانه نویس سایر معانی: داستان سرا، قصه گو، نقال