biography
معنی
بیوگرافی، زندگینامه، تذکره، زیستنامه، سیرت، تاریخچه زندگی
سایر معانی: سرگذشت یک نفر، شرح حال
سایر معانی: سرگذشت یک نفر، شرح حال
دیکشنری
زندگینامه
اسم
biographyبیوگرافی
biographyزندگینامه
biography, passportتذکره
biographyزیستنامه
character, morality, nature, moral, biography, menologyسیرت
biographyتاریخچه زندگی
ترجمه آنلاین
بیوگرافی
مترادف
adventures ، autobiography ، bio ، biog ، close up ، confessions ، diary ، experiences ، journal ، letters ، life ، life history ، life story ، memoir ، personal account ، personal anecdote ، personal narrative ، personal record ، picture ، profile ، résumé ، saga ، sketch ، vita