exposition
معنی
شرح، تفسیر، بیان، تقریر، عرضه، نمایشگاه
سایر معانی: شرح مفصل، برون گذاشت، تفصیل، توضیح، دیماس
[سینما] برخورد دراماتیک - معرفی - مقدمه چینی
سایر معانی: شرح مفصل، برون گذاشت، تفصیل، توضیح، دیماس
[سینما] برخورد دراماتیک - معرفی - مقدمه چینی
دیکشنری
نمایشگاه
اسم
exhibition, fair, exposition, playhouse, showplaceنمایشگاه
description, explanation, account, exposition, statement, narrativeشرح
expression, statement, explanation, presentation, interpretation, expositionبیان
exposition, statement, presentation, developmentتقریر
offer, presentation, exposition, proffer, skill, efficiencyعرضه
ترجمه آنلاین
نمایشگاه
مترادف
account ، analysis ، annotation ، article ، comment ، commentary ، composition ، construal ، construction ، critique ، delineation ، details ، discourse ، discussion ، disquisition ، dissertation ، editorial ، elucidation ، enucleation ، enunciation ، essay ، exegesis ، explanation ، explication ، exposé ، expounding ، history ، illustration ، interpretation ، monograph ، paper ، piece ، position paper ، presentation ، report ، review ، statement ، story ، study ، tale ، text ، theme ، thesis ، tract ، tractate ، treatise