انحراف، فساد، چرک سایر معانی: تباهی، پوسیدگی، بدکاری، فساد اخلاقی، هرزگی، پتیارگی، گمراهی، ضلالت، فاوایی، نادرستی، رشوه خواری، هرچیز فاسد شده (به ویژه واژه و متن)، مسخ، تحریف، (سخن یا نوشتار ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاریک، تیره رنگ، سیاه، تیره، تار، ظلمانی سایر معانی: تارون، پشام، شبدیز، شبرنگ، خشین، تارین، (معمولا با: the) تاریکی، تیرگی، پشامی، تارونی، نفامی، شب هنگام، شبانگه، (بیشتر در مورد تئاتر و سی ...
منحرف، گمراه، کج، غیر مستقیم، بی راهه سایر معانی: نادرست، دغل، ناراست خوی، مزور، حیله گر، ترفندباز، کجراه، کژرو، پرپیچ و خم، دور و دراز، مزورانه، نادرستانه، ترفندآمیز
متقلب، نا درست، دغل، بی شرف، بی همه چیز، تقلبامیز سایر معانی: بی امانت، نابکار، فریبکار، نانجیب، بانادرستی، فریبکارانه، تقلب آمیز، با فریبکاری، فاقد امانت
گوش بری کردن
غیر قانونی، غیر مجاز، حرام، غیر مشروع، نا مشروع سایر معانی: غیرقانونی، نامشروع، غیرمجاز، حرام [کامپیوتر] غیر مجاز [حقوق] غیر قانونی، خلاف قانون، نامشروع
برگ دار، پر برگ سایر معانی: برگ مانند، برگ پوش، برگی، برگسان، برگ دیس، پر شاخ و برگ، دارای برگ های پهن، پهن برگ، دارای برگ های خوراکی، برگ پهن [عمران و معماری] برگدار
بی قرار، هرزه، پر شهوت، نرم، لیز، گریز پا سایر معانی: بی ثبات، لغزنده
شیشه یا رنگ مات، مات، مبهم، غیر شفاف، کدر سایر معانی: (شیشه و غیره که نور از آن رد نمی شود و بالطبع ورای آن نمایان نیست) نا فرانما، شیدبند، تیره، (آنچه فهم آن دشوار است) مبهم، ناروشن، گنگ، ن ...
قابل بحی، مشکوک سایر معانی: سوظن آفرین، نامعین، نامعلوم، (از نظر اخلاقی) مورد سوظن، غیرقابل اعتماد
کلاهبرداری، گوشبری، شیادی، رجوع شود به:confidence game، شیادی رجوع شود به:confidence game کلاهبرداری کردن، شیادی کردن
زرنگ، عیار، متغیر، حیله گر، با تدبیر، فریب امیز، بی ثبات، دست و پادار، با ابتکار سایر معانی: دغلباز، حرف عوض کن، بدقول، زیر حرف خودزن، حاشاگر