corruption
/kəˈrəpʃn̩/

معنی

انحراف، فساد، چرک
سایر معانی: تباهی، پوسیدگی، بدکاری، فساد اخلاقی، هرزگی، پتیارگی، گمراهی، ضلالت، فاوایی، نادرستی، رشوه خواری، هرچیز فاسد شده (به ویژه واژه و متن)، مسخ، تحریف، (سخن یا نوشتار) دست خوردگی، دخل و تصرف (نابجا)، دستکاری، خدشه، خرابی متن، (نادر) فسادآور
[کامپیوتر] خرابی
[حقوق] فساد، ارتشاء

دیکشنری

فساد
اسم
corruption, decadence, depravity, decay, immorality, viceفساد
deviation, deflection, departure, aberration, perversion, corruptionانحراف
pus, dirt, fester, smear, corruption, filthچرک

ترجمه آنلاین

فساد

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.