lubricious
/luːˈbrɪʃəs/

معنی

بی قرار، هرزه، پر شهوت، نرم، لیز، گریز پا
سایر معانی: بی ثبات، لغزنده

دیکشنری

روغنی
صفت
slippery, slick, slippy, glib, slithery, lubriciousلیز
soft, smooth, fine, flexible, fluffy, lubriciousنرم
lewd, dissolute, harlot, bawdy, licentious, lubriciousهرزه
lubriciousگریز پا
concupiscent, lubriciousپر شهوت
restless, fidgety, disquiet, agog, hectic, lubriciousبی قرار

ترجمه آنلاین

روان کننده

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.